توسط محقق علوم سیاسی بررسی شد؛
سهم زنان در مدیریت سیاسی کشور
به گزارش روابطعمومی بنیاد ملی علم ایران (INSF)، سیاست و مدیریت سیاسی از جمله بنیانهای مهم برای حاکمیت تلقی میشود که نیازمند بررسی و تحقیق برای از بین بردن نواقص و مشکلات است.
«مطالعه کیفی الگوی تجربه زنان در مدیریت سیاسی» عنوان طرح پسادکتری سیده آمنه میرخوشخوی پهمدانی است که با راهنمایی سهیلا صادقی فسایی به انجام رسانده و بنیاد ملی علم ایران هم از این طرح حمایت کرده است.
میرخوشخوی پهمدانی با مدرک دکتری تخصصی علوم سیاسی - اندیشه سیاسی از دانشگاه تهران درباره این طرح توضیح داد: حضور گسترده اقشار و گروههای مختلف جامعه در پیروزی انقلاب و مشارکتهای گسترده آنها شامل جوانان، زنان، کارگران، طبقات متوسط شهری، روحانیون، حاشیهنشینان در این رویداد غیرقابل انکار است. در این میان، نقش زنان و بانوان جامعه در روزها و ماههای پیش و پس از پیروزی انقلاب صرفاً محدود به گروههای پشتیبانی نماند و حضور مستقیم آنها در تمامی مراحل انقلاب بهویژه در راهپیماییها، اعتصابات و تظاهرات سرنوشتساز آن دوران برکسی پوشیده نیست. اگرچه ماهیت انقلاب اسلامی در کنار اهداف سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی، شامل وجوه بسیار پررنگی از ارزشهای اسلامی نیز بود، اما در آن دوران، سخن از سهمخواهی در فردای انقلاب و روزهای پیروزی نبود.
وی افزود: در آغاز انقلاب، برهم ریختن نظم سیاسی و اجتماعی کشور و نیز تضادهای ناشی از تعدد و تکثر گروههای انقلابی با آراء و تفکرات ناهمگون که بیشتر در صدد براندازی یکدیگر بودند و نیز رقابتهای سیاسی، فرصت طرح بسیاری از مطالبات منطقی و بهحق گروههای اجتماعی را مسکوت گذاشت. یکی از مهمترین این مطالبات، سهم زنان در سازماندهی کشور و مدیریت آن در دوران پس از انقلاب بود.
این محقق و پژوهشگر در ادامه بیان کرد: وقوع جنگ تحمیلی هشت ساله، شرایط نظامی کشور و پس از آن، الزامات دوران سازندگی برای جبران تخریبهای به بار آمده مجال کمتری برای طرح مطالباتی از این دست فراهم کرد. به مرور با پایان یافتن شرایط فوقالعاده دوران جنگ و سازندگی، فضا و شرایط برای بیان اولین خواستههای زنان در نظام جمهوری اسلامی مهیا شد و آن هم امکان فرصتهای اجتماعی تحصیل، اشتغال، رفاه و نیز مشارکت در مدیریت کشور بود.
وی تصریح کرد: پایین بودن سهم زنان در مشاغل مدیریتی و هم چنین کرسیهای مجلس شورای اسلامی نشاندهنده این است که زنان در فرآیند تصمیمگیریهای سیاسی و تعیین خط مشی دولتی دخالت و نفوذ چندانی ندارند. همچنین در سطوح میانی مدیریت اجرایی کشور نظیر استانداری، معاونت وزارت، معاونت نهادها، و سازمانها نیز زنان اصولاً حضور ندارند. عدم حضور زنان در ردههای مدیریت کلان و میانی کشور موجب شده است تا در ردههای بعدی مدیریتهای اجرایی نیز زنان نتوانند به کرسیهای تصمیم گیری دست یابند و سهم خود را در تصمیمگیریهای سیاسی –اجرایی کشور افزایش دهند. این پژوهش یک مطالعه بینرشتهای بود که مسائل مرتبط با علوم سیاسی، مدیریت، جامعهشناسی و مطالعات زنان را به یکدیگر پیوند داده است.
میرخوشخوی پهمدانی اضافه کرد: این پژوهش با رویکرد اهمیت و توجه به دیدگاه و نگرش زنانی که تجربه مدیریت سیاسی در ایران داشتهاند و با استفاده از افکار، تجارب، ذهنیت، ارزش و تجارب آنها، سعی در بازنمایی الگوی مشخصی از مدیریت سیاسی در کشور ایران دارد که بتواند به عنوان مدل مفهومی، معیاری برای سنجش و مقایسه محدودیتها و موانع مدیریت سیاسی زنان ایرانی در مقایسه با مردان و نیز در مقایسه با سایر کشورهای منطقه به ویژه کشورهای اسلامی و حوزه خاورمیانه فراهم کند.
وی در ادامه گفت: جستجوی الگوی مدیریتی زنان در ساختار سیاسی کشور در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی از منظر تجارب شخصی، شغلی و سیاسی زنان مدیر و نیز شناسایی ترجیحات ذهنی بانوان در اولویتبندی به عاملهای تأثیرگذار در این الگو از اهداف انجام این طرح بوده است.
وی در پایان خاطر نشان کرد: مصاحبه تخصصی با زنان نخبه و منتخبانی که در ادوار مختلف، نماینده مجلس شورای اسلامی بودند و یا در سایر مسندهای سیاسی فعالیت میکردند، امری سخت و در برخی از اوقات غیر ممکن بود. همچنین به دلیل آنکه من در تهران زندگی نمیکنم، دسترسی به این افراد سخت بود یا متاسفانه زمانی را برای مصاحبه، به من اختصاص نمیدادند. اگر هم به مرحله مصاحبه میرسیدم، این افراد ملاحظاتی داشتند که ترجیح میدادند پاسخ برخی از سوالات را ندهند و فقط با مهارتهای خاص میشد، از آنها در مصاحبه، مشارکت بیشتری گرفت.