پژوهشگر پسادکتری صندوق اذعان کرد:
قصه توانمندی کودکان را تقویت میکند
به گزارش روابط عمومی صندوق حمایت از پژوهشگران و فناوران کشور نتایج پژوهش های صورت گرفته نشان میدهد که قصهها در تقویت توانمندیهای کودکان و اصلاح رفتار آنها نقش دارند و علاوه بر قصهنویسان و مترجمان آثار داستانی کودک برای روانشناسان و رواندرمانگران کودک و نوجوان مفید است.
بنابر این گزارش قصه و داستان میتواند در تربیت و اصلاح ناهنجاریهای رفتاری و شخصیتی کودکان نقش داشته باشد وهمچنین در تقویت توانمندیهای آنان برای تأمین نیازها نقش مؤثری دارد.
با توجه به اهمیت این موضوع محققان دانشگاه تربیت مدرس با پشتیبانی صندوق حمایت از پژوهشگران و فناوران کشور طرح پژوهشی در قالب پسادکتری با عنوان «بررسی نقش داستانها در آموزش و تربیت کودکان» را انجام دادند.
اما اهمیت این موضوع چیست؟ کودک با مطالعه داستانهای مناسب با شخصیت اصلی داستان همذاتپنداری میکند و اینگونه در تجربههای او سهیم میشود. او تجربههای قهرمان داستان را با تجربههای خود مقایسه میکند. در صورتی که تفاوتی میان این تجربهها ببیند، میاندیشد و در رفتارهایش بازنگری میکند که در بیشتر موارد به تغییر در رفتار او میانجامد. کودک میتواند در این فرایند به تخلیه هیجانهای نهفته خود بپردازد و سرانجام به آرامش روحی و روانی دست یابد. در حقیقت کودک به شکلهای گوناگون با داستانهای مناسب ارتباط برقرار میکند و از آنها به شیوههای گوناگون میآموزد و تربیت میشود.
تأثیر قصهها و داستانهای کودکان بر رفتار آنها
هدف کلی این طرح که از شاخههای نقد روانشناسانه است، تبیین و بازشناخت تأثیر قصهها و داستانهای کودکان (داستانهای منتخب)، بر باورها، رفتارها و چگونگی تقویت توانمندی آنان در ارضای نیازهایشان است و اینکه هر قصه یا داستان چگونه و با چه کودکانی ارتباط برقرار میکند. از دیگر اهداف عمده این پژوهش، تبیین توانمندی نظریه ویلیام گلاسر، در تحلیل کتابهای مربوط به کودکان است و اینکه چگونه میتوان براساس این نظریه به تحلیل داستانهای کودکان پرداخت.
ابزاری مناسب برای تغییر باورها
به گفته سمیه رضایی مجری این طرح پسادکتری، خواندن و گوشسپردن به قصه و داستان یکی از اصلترین سرگرمیهای کودکان در دوره طفولیت است. به همین دلیل قصه و داستان میتواند ابزاری مناسب برای اصلاح رفتار و تغییر باورهای کودکان باشد. هر روزه در جهان و ایران قصهها و داستانهای زیادی (تألیف و ترجمه) برای کودکان نوشته و منتشر میشود که در این میان، برخی از این داستانها به عنوان داستانهای برگزیده معرفی میشوند. سوال اصلی این است که آیا نویسندگان و منتقدان آثار داستانی کودک در زمان تدوین و نقد اینگونه آثار تا چه حد به جنبههای درمانی و اثربخشی این داستانها در تغییر یا بهبود رفتار کودکان توجه دارند؟ به نظر میرسد، بررسی و نقد و تحلیل این داستانها به لحاظ چگونگی تأثیرگذاری آنها بر روح و روان کودکان این سرزمین، در کابردتر کردن این داستانها از ضروریات است.
درمان کودکان با قصهها
نتایج این طرح علاوه بر آنکه قصهنویسان و مترجمان آثار داستانی کودک را در خصوص میزان تأثیرپذیری و تغییر رفتار کودکان از مفاهیم مندرج در داستان آگاه میکند، برای روانشناسان و رواندرمانگران کودک و نوجوان از منظر شناساندن ساختار قصه و داستان و دیگر جنبههای ادبی آثار، برای تحلیلهای روانکاوانه و روانشناسانه مفید فایده است. همینطور در بازشناخت جایگاه نظریههای روان درمانی، خصوصاً نظریه گلاسر و تبیین میزان و چگونگی کاربرد این نظریات در ادبیات، خصوصاً ادبیات کودک، گامی مؤثر است.
پس از این طرح پژوهشی و تبیین میزان و چگونگی تأثیرگذاری هر قصه بر روح و روان مخاطبان کودک، روانشناسان میتوانند برای درمان کودکان از این قصهها استفاده کنند. علاوه بر این مربیان و معلمان نیز میتوانند براساس شخصیت و روحیات کودکان، داستانهای مناسب را به آنان معرفی کنند. همینطور میتواند به والدین در انتخاب داستانهای مناسب برای کودکانشان کمک کند. در نهایت میتوان گفت نتایج این طرح در سازمانهایی چون آموزش و پرورش، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، سازمان بهزیستی و کتابخانهها کاربردی و مفید است.